دیرگاهی است که گام های زمان معکوس گشته اند

و من

در مسیر گذشته پیر می شوم

اینجا ،  هیچ چیز به سمت آینده نیست

زمان به سمت دیروز می گذرد

اما نه سوی زاده شدن

که در جستحوی توهمی فرتوت

و جایی برای فسردن در گذشته های ناپیدا

و خفتن ! 

در گوری به عمق ایمانمان

جایی 

که زهدان باورهای نامیراست .

مرگ در آینده نیست

زیرا

ما در گذشته مرده ایم

خوابیده در گور باورهای خویش

با حفره ای خالی در چشم هامان

و اندیشه ای متروک

که از یقین توهم خویش می گوید

و مرگ را موهبتی می داند برای رستگاری انسان ها