عشقی دور اندوهی عظیم را در من زنده کرده است درست از لحظه ای که شنیدم بعد از سال ها بیماری درگذشت همان حس دور و فراموش شده به سراغم آمد آن هم بعد از سال هایی چنین طولانی باور نمی کنم این احساس برای این همه سال در عمق وجودم زنده مانده است . حتی امروز هر چه سعی می کنم چیزی از آن چهره دخترانه در ذهنم نقش نمی بندد اما آن عشق معصومانه و قدیمی گویی همه این سال تر و تازه در عمق وجودم باقی مانده است و ناگاه با شنیدن خبر درگذشتش اندوهی تلخ بر من سایه انداخته است .
+ نوشته شده در شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 18:25
توسط محسن میم
|
اندوه از کجا آمده است
و این سیاره غمگین چگونه خانه ما شد
در این بی نهایت بی مفهوم
چگونه عشق پدید آمد
چگونه ما به هم رسیدیم
و این دَم ، که چون حباب می ترکد
کجای زمان را اشغال می کند
کجای فضا از آن من است ؟
و زنگ صدایم ، آیا چیزی بجز هیچ است ؟
تمام جهان پوک خواهد شد
و جاودانگی در این حبابِ خالی به آخر می رسد
+ نوشته شده در سه شنبه سوم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 22:36
توسط محسن میم
|