کلمات خون منند

زخمی به من بزن

رگهایم برای تو آواز خواهد خواند

در مسیر تباهی

در انتهای حهتم دالانی یافتم

مسیری کوتاه که آتش را درون آب می ریخت

و مرگ را در چاه فراموشی

قلبم هزار دریچه دارد

یکی به سوی عشق باز می شود

یکی به سوی تنهایی

یکی به سوی مرگ

یکی به سوی زندگی

قلبم هزار دریچه دارد

یکی به سوی تو باز می شود

یکی به سوی هیچ

یکی به سوی خدا

یکی به سوی زمین

یکی به سوی دورخ

یکی به باغ های عدن

قلبم هزار دریچه دارد

از هر دریچه به جایی بنگر

جایی که اما

حقیقت من نیست