کاش ...
کاش مرا پایی بود که عمر را برگردم
دستی بود که خنجرها را بیرون بکشد
و مرهمی که زخم ها را بشوید
کاش می شد روزهای سیاه را از زمان بیرون کشید
راحت مچاله کرد
و جایی دور انداخت
آنگونه که کینه با آن گم شود
کاش می شد
گاهی برگشت
روزهایی را دوباره زندگی کرد
و آنجا که می خواهیم
کنار لحظه های روشن قدری درنگ کرد
کاش مرا چشمی بود که به فردا سفر می کرد
از پنجره خاطره ها امروز را می دید
و بهایش را به من نشان می داد
کاش تجربه ها با من زاده می شدند
و خشم دهان نداشت یا دستی
کاش ...
+ نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم مهر ۱۳۹۷ ساعت 10:38
توسط محسن میم
|