عاشقانه های تلخ
رگ های قلب من در دست های توست
و پاهایم
روح ترا با خویش می برد
دیرست من برای خودم زنده نیستم
چرا که معجزه ها در من مرده اند
و رنگ ها برای من از آسمان و زمین پاک گشته اند
چشم هایم
برای تو می بینند و می گریند
و لبانم
تنها به خاطر تو می خندد
من بذرهای خویش را در قلب تو کاشته ام
چرا که در من جز زمینی سوخته بجا نمانده است
چرا که دیگر
هیچ گیاهی در من نمی روید
+ نوشته شده در دوشنبه نوزدهم شهریور ۱۳۹۷ ساعت 18:37
توسط محسن میم
|